خیلی از ما زندگی خوبی داریم و این باعث نگرانی است چون این خوبی را احساسش نمیکنیم. مشکلاتی هم هست ولی مثل روباتی شدهایم که برای کشف مریخش فرستادهاند، برایش فرقی نمیکند روی کوه باشد یا ته دره، وظیفهاش فقط این است که به کف زمین بچسبد.
هایزنبرگ میگفت مردم و جوانان آلمان به این خاطر مشتاق جنگ بودند که به آنها آزادگی میداد، کسی که مرگ را پیش روی خود میبیند دیگر غصهی نان و نمک و مدرک تحصیلی را نمیخورد. مسائلشان یک روزه بیاندازه بزرگ شده بود. شاید بزرگترین و بلندنظرترین آدمهای روی زمین مال دوران جنگ باشند.
کتاب قبلی که خواندیم خاطراتی از ن روسی در جنگ جهانی دوم بود، جنگ چهره نه ندارد. این کتاب بیش از حد بومی روسیه بود و اصرار زیادی به ذکر دقیق اسامی اشخاص و مکانها داشت و تلاش بیحاصلی کرده بود که صداقت نداشتن راویان را با این توجیه که من روای تاریخ احساسم توجیه کند که برای من قانع کننده نبود. به هر حال اگر چنین کتابی، البته با صداقت، در مورد جنگ ایران و عراق مینوشتند برایم بیاندازه جذاب بود.
ما یعنی من و پیتر و جولیا و کروکودیل و دیگران قصد داریم کتاب جین ایر از شارلوت برونته را برای دور بعدی بخوانیم. هر کس علاقهمند بود زیر همین پست اعلام آمادگی کند.
درباره این سایت